یک

برای آدمی مثل من، از نوشتن گریزی نیست. و اگه از وبلاگ سابقش هم خداحافظی کنه اما نمتونه از نوشتن خداحافظی کنه.... هرچند کسی اینجا رو بلد نیست دیگه...  اینجا شروع روزهای جدیده... اابته ادامه ی همان روزهای قبل...  اما این بار بی حضور گرم دوستایی که می خوندنم و من می خوندمشون.

در اونجا رو تخته کردم چون آشنایی اونجا رو میخوند که امنیت خیالمو به هم میزد. نمشد راحت نوشت. واسه همه نوشته هام کنجکاوی میکرد. 

اگه خدا بخواد قراره اینجا دیگه هیچکس منو مشناسه. و پای آشنایان حقیقی به اینجا باز نشه.

این هم حرفهای شروع یه کهنه نویسنده ی وبلاگ در منزل نو!